به گزارش خبرگزاری بسیج جامعه زنان کشور- روزی که امامحسین (ع) به دعوت کوفیان راهی شد و تصمیم گرفت قیام عاشورا را برپا دارد، زنان وکودکان را هم با خود همراه کرد؛ مسیری که از همان ابتدا معلوم بود ساده نیست و با چالشها و سختیهای فراوانی همراه است، همچنانکه زنان حرم امامحسین (ع) و در رأس آنها حضرت زینب (س) هم آگاه بود در مسیر سادهای قدم نگذاشتهاند. بانوان و اهل بیت امامحسین (ع)، اما از مدتها قبل خود را برای رسالتی بزرگ آماده کرده بودند؛ رسالتی که اگرچه آغازش به قبل از واقعه عاشورا و ابتدای این مسیر بازمیگشت و روز عاشورا در بحبوحه نبرد و شهادت امامحسین (ع) و یارانش به اوج رسید، اما رسالت اصلی زنان عاشورایی درست بعد از شهادت امامحسین (ع) و با آغاز اسارت شروع شد تا والاترین جلوه از مقام زن را در سیره حضرت زینب (س) برای همیشه تاریخ ثبت کند، اما مسیر روشنی که زنان بزرگ صدر اسلام همچون بانوی مکرمه حضرت خدیجه (س) آغازگر آن بودند و از سوی حضرت فاطمه (س) ادامه یافته و جلوه زنان عاشورایی و حماسه حضرت زینب (س) در دوران اسارت به اوج رسید، همچنان هم ادامه دارد و هنوز هم پس از هزارو ۴۰۰ سال این پرچم به دست زنان مسلمان پرصلابتتر از همیشه بالا نگه داشته شده است؛ زنانی از دیار مقاومت از غزه و لبنان گرفته تا شیرزنان کشورمان ایران.
نهضت عاشورا برای همه اقشار، گروهها و همه اعصار و دورانها سرشار از درس و عبرت است؛ نهضتی که زنان هم در شکلگیری و هم در به ثمر رسیدن و روایت آن نقشی بسیار پررنگ ایفا کردند، به گونهای که تا به امروز صدها کتاب، مقاله و پژوهشهای گوناگونی درباره نقش زنان در نهضت عاشورا نگاشته شده است، اما همچنان این مسئله جای کار دارد و از هر زاویهای که به آن بنگرید، میتوانید نکات ناب و تازهای را استخراج کنید و تحلیلهای جدیدی را به دست بیاورید و این مسیر برای رهروان راه راست تا همیشه باز است و مردان و زنان بسیاری در عصرهای مختلف و از نسلهای گوناگون در این مسیر گام نهادهاند.
همچنانکه امروز هم شاهد ایستادگی باصلابت زنان ایرانی در جنگ تحمیلی اسرائیل علیه کشورمان مواجه بودیم و یک بار دیگر همچون همیشه به زن مسلمان ایرانی افتخار کردیم، اما نقش زنان در نهضت حسینی چه بود و چگونه بود که تا به امروز زنان و پیروان این مسیر همچنان افتخار میآفرینند و صلابتشان دنیا را به کرنش وا میدارد؟
تاریخی مؤنث - مذکر
بنا به تعبیر استاد شهید مرتضی مطهری، تاریخ کربلا یک تاریخ و حادثه مذکر- مؤنث است؛ حادثهای است که مرد و زن هر دو در آن نقش دارند، ولی مرد در مدار خودش و زن در مدار خودش. معجزه اسلام اینهاست، دنیای امروز میخواهد بپذیرد، میخواهد نپذیرد! آینده خواهد پذیرفت. از نگاه این پژوهشگر شهید، دلیل اینکه امامحسین (ع) اهل بیتش را در سفر به کربلا با خود همراه میکند برای انجام یک رسالت عظیم تاریخی است و زنان عاشورایی قرار است نقش مستقیمی در ساختن این تاریخ عظیم داشته باشند و این نقش عظیم تاریخی با قافلهسالاری زینب (س) رخ میدهد، بدون آنکه از مدار خودشان خارج بشوند.
تجلی زینب (س)
از عصر عاشورا زینب (س) تجلی میکند. انگار رسالت نهضت عاشورا بعد از شهادت امامحسین (ع) به او واگذار شده بود. رئیس قافله اوست، چون یگانه مرد زینالعابدین (ع) است که در این وقت به شدت مریض است و احتیاج به پرستار دارد تا آنجا که دشمن طبق دستور کلی پسر زیاد که از جنس ذکور اولاد حسین هیچ کس نباید باقی بماند، چند بار حمله کردند تا امام زینالعابدین (ع) را بکشند ولی بعد خودشان گفتند: «انَّهُ لِما بِهِ» این خودش دارد میمیرد و این هم خودش یک حکمت و مصلحت خدایی بود که حضرت امام زینالعابدین (ع) به این وسیله زنده بماند و نسل مقدس حسین بن علی (ع) باقی بماند. یکی از کارهای زینب (س) پرستاری از امام زینالعابدین (ع) است.
در عصر روز یازدهم اسرا را آوردند و بر مرکبهایی که پالانهای چوبین داشتند، سوار کردند و مقید بودند که اسرا پارچهای روی پالانها نگذارند، برای اینکه زجر بکشند. بعد اهل بیت (ع) خواهشی کردند که پذیرفته شد. آن خواهش این بود: «قُلْنَ بِحَقِّ اللهِ الّا ما مَرَرْتُمْ بِنا عَلی مِصْرَعِ الْحُسَینِ» «۲» گفتند: شما را به خدا حالا که ما را از اینجا میبرید، ما را از قتلگاه حسین عبور دهید برای اینکه میخواهیم برای آخرین بار با عزیزان خودمان خداحافظی کرده باشیم. در میان اسرا تنها امام زینالعابدین (ع) بودند که به علت بیماری، پاهای مبارکشان را زیر شکم مرکب بسته بودند؛ دیگران روی مرکب آزاد بودند. وقتی که به قتلگاه رسیدند، همه بیاختیار خودشان را از روی مرکبها به روی زمین انداختند. زینب (س) خودش را به بدن مقدس اباعبدالله (ع) میرساند، آن را به یک وضعی میبیند که تا آن وقت ندیده بود: بدنی میبیند بیسر و بیلباس، با این بدن معاشقه میکند و سخن میگوید: «بِأبِی الْمَهْمومِ حَتّی قَضی، بِأبِی الْعَطْشانِ حَتّی مَضی». آنچنان دلسوز ناله کرد که «فَأَبْکتْ وَاللهِ کلَّ عَدُوٍّ وَ صِدِّیقٍ». زینب (س) کاری کرد که اشک دشمن جاری شد، دوست و دشمن به گریه درآمدند.
همین بانو دم دروازه کوفه به گونهای دیگر رفتار میکند و دختر علی (ع) و فاطمه (س) اینجا تجلی میکند. این بانوی باشخصیت هنگامی که دهان به خطابهخوانی باز میکند همه را تحت تأثیر ابهت و صلابت کلام خود قرار میدهد. راویان چنین نقل کردهاند که در یک موقع خاصی زینب (س) موقعیت را تشخیص داد: «وَ قَدْ اوْمَأَتْ» دختر علی (ع) یک اشاره کرد. عبارت تاریخ این است: «وَ قَدْ أَوْمَأَتْ الَی الناسِ انْ اسْکتوا فَارْتَدَّتِ الْانْفاسُ وَ سَکنَتِ الأجْراسُ» یعنی درآن هیاهو و غلغله که اگر دهل میزدند، صدایش به جایی نمیرسید، گویی نفسها در سینهها حبس شد و صدای زنگها و هیاهوها خاموش گشت، مرکبها هم ایستادند (آدمها که میایستادند، قهراً مرکبها هم میایستادند).
زینب آن خطابه را در نهایت عظمت القا کرد. در عین حال دشمن میگوید: «وَلَمْ ارَ وَاللهِ خَفِرَةً قَطُّ انْطَقَ مِنْها» یعنی آن حیای زنانگی از او پیدا بود. شجاعت علی (ع) با حیای زنانگی درهم آمیخته بود.
تجلی زنی که اسلام میخواهد
در کوفه که ۲۰ سال پیش علی (ع) خلیفه بود و طی پنج سال خلافت خود خطابههای زیادی خوانده بود، هنوز در میان مردم خطبه خواندن علی (ع) ضربالمثل بود. راوی گفت: گویی که علی (ع) زنده شده و سخن او از دهان زینب (س) میریزد. میگوید وقتی حرفهای زینب (س) - که مفصل هم نیست، ۱۲-۱۰ سطر بیشتر نیست- تمام شد، مردم را دیدم که همه، انگشتانشان را به دهان گرفته بودند و میگزیدند.
این است نقش زن به شکلی که اسلام میخواهد؛ شخصیت در عین حیا، عفاف، عفت، پاکی و حریم. تاریخ کربلا به این دلیل مذکر- مؤنث است که در ساختن آن، هم جنس مذکر عامل مؤثری است ولی در مدار خودش و هم جنس مؤنث در مدار خودش. این تاریخ به دست این دو جنس ساخته شد. زینب (س) در مجلس ابن زیاد هم با سخنرانی غرای خود موجب رسوایی یزیدیان میشود.
زینب (س) چه گفت؟ گفت: «الْحَمْدُ للَّهِ الَّذی اکرَمَنا بِنَبِیهِ» خدا را شکر که ما را گرامی داشت که پیغمبر (ص) را از میان ما قرار داد و ما از خاندان پیغمبر (ص) هستیم، «انَّما یفْضَحُ الْفاسِقُ وَ یکذِبُ الْفاجِرُ وَ هُوَ غَیرُنا وَ الْحَمْدُ للَّهِ» آن کسی که در جبهه نظامی شکست میخورد رسوا نشده است. معیار رسوایی چیز دیگری است. معیار رسوایی، حقیقتجویی و حقیقتطلبی است. آن که در راه خدا شهید میشود رسوا نشده، رسوا آن کسی است که ظلم و ستم میکند، رسوا آن کسی است که از حق منحرف میشود. ملاک رسوایی و غیررسوایی این است. این طور نیست که اگر کسی کشته شد، پس حرفش دروغ بوده است. معیار دروغ و راست بودن، خود انسان است، ایده انسان است، حرف و عمل انسان است. حسینِ من کشته هم بشود راست گفته، زنده هم بماند راست گفته. تو کشته هم بشوی دروغگو هستی، زنده هم بمانی دروغگو هستی.»
جریان نقشآفرینی زنان در بزنگاههای تاریخی و حماسهآفرینی آنها با تأسی از زنان مسلمان و آزاده جهان و به خصوص زنان کشورمان و زنان محور مقاومت تا به امروز ادامه دارد. همچنانکه زنان و مادران ایرانی در دوران دفاع مقدس با صلابت و نجابت و حضور مقتدرانهشان نشان دادند از همان نسل زنان عاشورایی هستند؛ مادرانی که فرزندانشان را برای نبرد در جبهههای جنگ تربیت میکردند و پرورش میدادند و به آنها درس جهاد و ایستادگی میدادند.
جریانی که سالهاست در غزه، فلسطین و لبنان شاهد آن هستیم و زنان خطه مقاومت همگی یا مادر شهیدند یا خواهر شهید یا فرزند شهید و باز هم حتی اگر بالای سر پیکر بیجان فرزندشان از ته دل ناله و شیون سر کنند، باز هم خودشان پرچم مقاومت را در دست میگیرند و فرزند و همسر یا برادرشان را راهی میدان نبرد میکنند و نه فقط مانعشان نیستند بلکه مشوقشان هستند و به آنها سرمشق ایستادگی و مقاومت میدهند.
شاگردان مکتب زنان عاشورایی
و همین حالا هم جنگ تحمیلی ۱۲ روزه اسرائیل به کشورمان جلوههای متعددی از این ایثار و فداکاری و صلابت و ایستادگی زنان این سرزمین را در قابهای گوناگون جاودان کرد.
همچنانکه تظلمخواهی سحر امامی مجری توانمند شبکه خبر در لحظات حمله اسرائیل به صدا و سیما برای خاموش کردن صدای حقیقت نه فقط به این نتیجه منتهی نشد بلکه موجب شد پیام ایستادگی مردم ایران در برابر تهاجم کور دولت جعلی اسرائیل به سراسر دنیا مخابره شود و سحر امامی نمادی از شجاعت، ایثار و صلابت زن مسلمان ایرانی در دنیا شناخته شود؛ زنی که بیتردید همچون سایر بانوان این سرزمین در مکتب حماسهآفرینی زنان عاشورایی رشد کرده و قد کشیده و درس آموخته این مکتب صلابت و ایستادگی با گوشت و پوست و استخوانش عجین شده است.